سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل

 

 دانلود کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل

بیندیشید و ثروتمند شوید 

 

نویسنده:ناپلئون هیل
ترجمه :فاطمه غلامی
تایپ شده با کیفیت بالا 
182 صفحه
فرمت :PDF

دانلود کتاب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  دانلود کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل

 

 

بخشی از متن کتاب:

او همچنین یادآوری کرد ، اشتباه خود در اینکه فقط سه قدم تا رسیدن به طلا متوقف شده بود ، "اما" او گفت ، "این تجربه یک مبدل بود. این امر به من آموخت که هر چقدر مسیر سخت باشد ، ادامه بدهم ، درسی که باید یاد می گرفتم قبل از اینکه در هر کاری موفق شوم. " این داستان از آقای داربی و عمویش ، کودک و معدن طلا ، بدون شک توسط صدها مردی که با فروش بیمه عمر زندگی خود را تأمین می کنند ، خوانده می شود و برای همه اینها ، نویسنده می خواهد پیشنهادی را ارائه دهد که داربی این دو تجربه را مدیون توانایی او در فروش بیش از یک میلیون دلار بیمه عمر است. زندگی عجیب و غریب ، و غالباً غیر قابل تحمل است! ریشه در موفقیت ها و ناکامی ها در تجربیات ساده است. تجربیات آقای داربی معمول و به اندازه کافی ساده بود ، با این وجود پاسخ سرنوشت او را در زندگی حفظ می کردند ، بنابراین آنها به اندازه خود زندگی (برای او) مهم بودند. او از این دو تجربه نمایشی سود برد ، زیرا آنها را تجزیه و تحلیل کرد و درسی را که آنها آموختند پیدا کرد. اما از مردی که نه وقت دارد و نه تمایلی برای مطالعه عدم موفقیت در جستجوی دانش که ممکن است به موفقیت برسد ، چه می شود؟ او کجا و چگونه باید هنر تبدیل شکست به سنگ قدم ها را به فرصت بیاموزد؟ در پاسخ به این سوالات ، این کتاب نوشته شده است. پاسخ توصیف سیزده اصل را می خواست ، اما به یاد داشته باشید ، همانطور که می خوانید ، پاسخی که ممکن است در جستجوی آن باشید ، نسبت به سوالاتی که باعث شده اند تا درباره عجیب بودن زندگی تعمق کنید ، از طریق برخی ایده ها در ذهن شما پیدا می شود ، همانند برنامه یا هدفی که ممکن است هنگام خواندن به ذهن شما خطور کند. یک ایده سالم همه چیزهایی است که فرد برای رسیدن به موفقیت نیاز دارد. اصولی که در این کتاب شرح داده شده است شامل بهترین و کاربردی ترین مواردی است که در مورد راه ها و روش های ایجاد ایده های مفید شناخته شده است. قبل از اینکه ما در رویکرد خود به شرح این اصول بپردازیم ، ما معتقدیم که شما حق دریافت این پیشنهاد مهم را دارید .... که در طول تمام سالهای ناب از شما پنهان می شود. این سخنان حیرت انگیز است ، و از آن بیشتر ، هنگامی که این باور عمومی را در نظر بگیریم ، که ثروت فقط به کسانی می رسد که سخت و طولانی کار می کنند. وقتی شروع به فکر کردن و ثروتمند شدن می کنید ، مشاهده خواهید کرد که ثروت با یک وضعیت ذهنی ، با مشخص بودن هدف ، با سخت کوشی زیاد یا با سختی کمتری شروع می شود. شما و هر شخص دیگری باید علاقه داشته باشید که بدانید چگونه می توانید آن حالت ذهنی را بدست آورید که ثروت را به خود جلب کنید. من بیست و پنج سال تحقیق کردم و بیش از 25000 نفر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم ، زیرا من نیز می خواستم بدانم "افراد ثروتمند چگونه ثروتمند می شوند". بدون آن تحقیق ، نمی توان این کتاب را نوشت. در اینجا به یک واقعیت بسیار مهم توجه کنید ، یعنی: رکود اقتصادی از سال 1929 آغاز شد و تا زمان مدتی پس از ورود رئیس جمهور روزولت به کار خود ادامه داد. سپس افسردگی اش کم رنگ شد. همانطور که یک برقکار در یک تئاتر چراغ ها را به تدریج نصب می کند به طوری که تاریکی قبل از اینکه متوجه شوید به نور تبدیل می شود ، طلسم ترس در ذهن مردم نیز به تدریج محو شده و به ایمان تبدیل می شود. بسیار دقیق آن را رعایت کنید ، به محض اینکه بر اصول این فلسفه تسلط پیدا کردید ، و شروع به پیروی از دستورالعمل های استفاده از این اصول کردید ، وضعیت مالی شما بهبود می یابد و هر آنچه را لمس می کنید شروع به تبدیل شدن به یک دارایی برای منافع شما می کند. غیرممکن است؟ اصلا! یکی از نقاط ضعف اصلی بشر ، آشنایی با کلمه "غیرممکن" است. ". این کتاب برای کسانی نوشته شده است که به دنبال این قوانین هستند که باعث موفقیت دیگران شده است و مایلند همه قوانین را در این مسیر رعایت کنند. سالها پیش من یک فرهنگ لغت خوب خریداری کردم. اولین کاری که من با آن انجام دادم این بود که به کلمه "غیرممکن" روی بیاورم ، با اینکه انجام چنین کاری غیرعاقلانه نخواهد بود.

موفقیت به کسانی می رسد که آگاهانه باور داشته باشند که موفق می شوند. شکست به کسانی می رسد که با بی تفاوتی به خود اجازه می دهند شکست را باور کنند. هدف این کتاب کمک به همه کسانی است که ثروت را جستجو می کنند ، برای یادگیری هنر تحول، ذهن خود را از متعهد بودن به شکست، به متعهد بودن موفقیت تغییر دهید. یکی دیگر از نقاط ضعف موجود در بسیاری از افراد ، عادت اندازه گیری همه چیز و همه ، با توجه به برداشت ها و باورهای خاص خود است. برخی از کسانی که این مطالب را می خوانند ، باور خواهند کرد که هیچ کس نمی تواند فکر کند و ثروتمند شود. آنها نمی توانند به ثروت فکر کنند ، زیرا عادات فکری آنها در فقر ، بیچارگی ، بدبختی ، شکست و ناکامی غوطه ور شده است. این افراد بدبخت من را به یاد یک فرد چینی برجسته می اندازند ، که برای آموزش روش های آمریکایی به آمریکا آمده است. وی در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرد. روزی رئیس جمهور هارپر با این جوان شرقی در دانشگاه ملاقات کرد ، برای چند دقیقه با او گپ زد و از او پرسید که چه چیزی از تو بیشترین ویژگی قابل توجه مردم آمریکا هست و آنها را تحت تأثیر قرار داده است. او فریاد زد: "چرا" ، شیب چشمهایت زیاد است؟. یا چرا چشمانت کج است! 

در مورد چینی ها چه می گوییم؟ ما اعتقاد به چیزی را که نمی فهمیم امتناع می کنیم. ما احمقانه معتقدیم که محدودیت های خودمان اندازه گیری مناسب محدودیت ها. مطمئناً چشم فرد دیگر "کج است" ، زیرا آنها همانند خود ما نیستند. میلیون ها نفر پس از ورود هنری فورد به دستاوردهای هنری فورد نگاه می کنند و به او حسادت می کنند خوش شانسی ، یا شانس ، یا نبوغ ، یا هر آنچه که آنها به حساب می آورند ثروت فورد است. شاید از هر صد هزار نفر یک نفر راز موفقیت فورد را بداند ، و کسانی که می دانند خیلی متواضع ، یا بیش از حد تمایلی ندارند ، آن هم ، فقط به دلیل سادگی آن. 

چند سال پیش ، فورد تصمیم گرفت موتور معروف V-8 خود را تولید کند. او ترجیح داد موتور را با هشت سیلندر ریخته شده در یک بلوک بسازد و به مهندسان خود دستور داد تا آن را برای موتور طراحی کنند. این طرح روی کاغذ قرار گرفت ، اما مهندسان به گفته یک مرد موافقت کردند که ریختن بلوک موتور گاز سیلندر هشت سیلندر در یک قطعه غیرممکن است. فورد گفت: "به هر حال آن را تولید کنید." آنها پاسخ دادند: "اما" این غیرممکن است! فورد دستور داد: "پیش برو و تا جایی که موفق نشوی کار را ادامه بده و هر چقدر زمان لازم باشد میگذاریم." مهندسان جلوتر رفتند. اگر قرار بود در پرسنل فورد باقی بمانند دیگر کاری برای انجام آنها وجود نداشت. شش ماه گذشت ، هیچ اتفاقی نیفتاد. شش ماه دیگر گذشت و هنوز هیچ اتفاقی نیفتاد. مهندسان برای اجرای دستورات هر برنامه قابل تصوری را امتحان کردند ، اما به نظر می رسید این مسئله خارج از بحث است. "غیرممکن!" در پایان سال فورد با مهندسان خود مشورت کرد و آنها دوباره به او اطلاع دادند که راهی برای اجرای دستورات وی پیدا نکرده اند. فورد گفت: "درست پیش بروید، من آن را می خواهم و آن را خواهم داشت." آنها جلوتر رفتند و سپس ، انگار با یک جادو ، این راز کشف شد. عزم فورد یک بار دیگر برنده شد! این داستان ممکن است با دقت دقیقه توصیف نشود ، اما مجموع و ماهیت آن درست است. شما که می خواهید راز میلیون ها دلار فورد را فکر کنید و ثروتمند شوید ، از آن استنباط کنید. لازم نیست خیلی دور نگاه کنید. هنری فورد یک موفقیت کسب کرد ، زیرا اصول موفقیت را درک می کند و از آن استفاده می کند. یکی از اینها آرزوی هر فردی است: دانستن اینکه شخص چه می خواهد. هنگام خواندن این فصل، داستان فورد را بخاطر بسپارید و خطوطی را که در آنها راز موفقیت فوق العاده او توصیف شده است را انتخاب کنید. اگر می توانید این کار را انجام دهید ، اگر بتوانید انگشت خود را بر روی گروه خاصی از اصول بگذارید که هنری فورد را ثروتمند کرد ، می توانید تقریباً در هر فراخوانی که مناسب آن هستید ، با موفقیت های او برابر شوید. شما "به این دلیل که" ارباب سرنوشت خود ، کاپیتان روح خود "هستید ... وقتی هنلی خطوط نبوی را نوشت ،" من استاد سرنوشتم ، من کاپیتان روح خود هستم "، او باید به ما اطلاع می داد که ما استادان سرنوشت خود هستیم ، کاپیتان روح خود هستیم ، زیرا قدرت کنترل افکار خود را داریم. او باید به ما می گفت اتر که در آن این زمین کوچک شناور است ، ما در آن حرکت می کنیم و موجودیت خود را داریم شکلی از انرژی که با سرعت قابل تصور بالایی از لرزش در حال حرکت است و این که اتر با شکلی از قدرت جهانی پر شده است که خود را با ماهیت افکاری که در ذهن داریم سازگار می کند ؛ و ما را به روش های طبیعی تحت تأثیر قرار می دهد تا بتوانیم تغییر شکل دهیم اگر شاعر این حقیقت بزرگ را به ما می گفت ، ما می دانستیم چرا این استادان سرنوشت خود ، ناخدای روح خود هستیم. او باید با تأکید فراوان به ما می گفت که این قدرت باعث می شود هیچ سعی کنید بین افکار مخرب و افکار سازنده تمایز قائل شوید ، این امر ما را ترغیب می کند که افکار فقر را به همان سرعتی که ما را تحت تأثیر قرار می دهد تا بر مبنای افکار ثروت تأثیر بگذاریم ، و به واقعیت مادی تبدیل کنیم. او همچنین باید به ما می گفت که مغز ما با افکار مسلطی که در ذهن خود داریم مغناطیسی می شود و این "آهن ربا" ها با توجه به اینکه هیچ کس با آنها آشنایی ندارد ، نیروها ، مردم ، شرایط را به سمت ما جذب می کند. زندگی که با ماهیت افکار غالب ما هماهنگ است. او باید به ما می گفت ، قبل از اینکه بتوانیم ثروت زیادی را جمع کنیم ، باید ذهن خود را با تمایل شدید به ثروت مغناطیسی کنیم ، که باید "آگاه به پول" شویم تا زمانی که "تمایل به پول" ما را به ایجاد برنامه های مشخص برای دستیابی به آن سوق دهد.